کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : غلامرضا سازگار     نوع شعر : مدح و ولادت     وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع     قالب شعر : مثنوی    

امروز روز عـید هـسـتی آفـرین است            عیدی که از هست آفرینش آفرین است

امـشـب به فـلـک آفـریـنـش نوح دادند            بـار دگـر بر جـسـم احـمـد روح دادنـد


نوری که از سیب بهشت آن شب درخشید            امشب به چـشـم آفـریـنـش نـور بخشید

این نـور در قلب نـبی نـور آفـرین شد            تا مـنـتـقـل از او به ام الـمـؤمـنـین شد

ای چار سادات بهشت اینک کجـائـید؟            کـلـثـوم، سـاره، آسـیــه، مـریـم بـیـائید

چون اخـتران امشب به گرد ماه باشید            پــروانـه شــمــع رســول الله بــاشـیــد

اطراف آن پـاکـیـزه مـادر را بگـیـرید            تطهیر و قدر و نور و کوثر را بگیرید

قــرآن روی دسـت احـمـد را بـبـیـنـیـد            در دامـن احـمـد مـحــمـد را بـبـیــنـیـد

پیغـمبر و زهـرا و حیدر یک وجـودند            روز ازل تـصـویـر یک آئـیـنـه بـودند

این هر سه یک نورند و دارای سه اسم اند            در اصل یک روح مجرد در سه جسم اند

ای روح پـاک و جـسـم پاکـت آسمانی            ای مصطفی را صورتت "سبع المثانی"

دست تـو بـالای سـر خـلـق دو عــالــم            پایت به چـشم حـامـلان عـرش اعـظـم

تــو آسـمـان آســمــان ها در زمـیـنــى            محـکـم تـرین رکـن امـیـرالمـؤمـنـیـنى

وصف تو از قول نبی «روحی فداها»ست            تطهیر و قدر و کوثر و یاسین و طاهاست

دست تو دست کـبـریا در آستـین است            اعضای تو اعضای ختم المرسلین است

چشم تو در چشم محمد «حا و میم» است            ابروت «بسم الله رحمان و رحیم» است

آدم چو در امواج غـم نـام تو را گـفت            ذات الـهــی تــوبــۀ او را پــذیــرفــت

تو کـیـستی که عـقـل کـل گوید فـدایت            یا دست بـوسـد یا که خیزد پیـش پایت

تو کیستی که روز و شب خـتـم نبـوت            کرده زیـارت خـانـه‌ات را پنـج نـوبت

تو کیستی که ذات حق خوانده عزیزت            اعـجـاز مـریـم آیـد از دسـت کـنـیـزت

تو کـیـستی؟ من کیـستم تا از تو گویم؟            گـیـرم دهـان خـویـش از کوثـر بشویم

آخــر چـه گــویـم تا نـریــزد آبــرویــم            طوطی شوم تا هرچه گویی من بگویم

در حشر امت هرچه دارند از تو دارند            پیغـمـبران هـم بانگ یا زهـرا بـرآرند

آیــــد نــــدا از جـــانـب ذات الـــهـــی            محبوبه‌ام از من طلب کن هرچه خواهی

گو خلق را بر عصمت و پاکیت بخشم            بر وصلـه‌های چـادر خـاکـیت بـخـشـم

امــروز در بـیـن خــلایـق داوری کـن            هـم اولـیـا هـم انـبــیـا را مــادری کـن

آن روز بــاشــد روز داد زیــنــبـیـنـت            آن روز خون جوشد ز رگهای حسینت

آن روز حـکـم از خـالـق یـکـتـا بـیـاید            هر کس که زهـرایی ست با زهرا بیاید

روزی که امت ها ز دوزخ می‌هراسند            هم فـاطمه هم شیعـه‌اش را می‌شـناسند

آتش کجـا و ما کجـا؟ کی بـاور ماست            ما با هـمه گـفـتـیم زهـرا مـادر مـاست

روز قـیـامـت روز وانـفـسـاسـت فـردا            ای وای بر آنکس که بی‌زهراست فردا

: امتیاز

مدح و وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها

شاعر : محمدجواد پرچمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

گداى خوشه چینم تا قیامت خرمن او را           كه حسرت می‌كشد فردوس عطر گلشن او را

چنان مشكل گشا، باب الحوائج، كاشف الكرب است           گـرفـتـنـد اولـیـا الله عــالــم دامـن او را


ندیدم سربلند و سرفرازى را مگر اینكه           بدیدم محضر اُمُّ البنین خـم گردن او را

امیرالمؤمنین همسر، ابوفاضل پسر، به به           بنازم این مقام و جاه و شأن احسن او را

عباى مرتضى را وصله كه می‌زد گمان دارم           كه نخ می‌كرد جبرائیل بعضاً سوزن او را

زیارت میكنم جاى رباب و نجمه و زینب           مـزار اطهـر او را، معـلا مـدفـن او را

اگر دیروز جارو كرد زیر پاى زینب را           كنون جارو كشند اینسان ملائك مسكن او را

به او گفتند عباست صدا می‌زد حسینم كو؟           نـشانـش داد زینب پـارۀ پـیـراهن او را

اگرچیزی جز این می‌ماند از عباس، می‌دادند           فقط دادند دستـش تكه تكه جوشن او را

عمود آهنین، دستان مقطوع، نه نه اینها نه           فقط شرم از رباب انداخت بین خون تن او را

رباب از در كه می‌آمد دل ام البنین می ریخت           غم لالایی‌اش می‌بـرد بالا شـیون او را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی تغییر داده شد

عباى مرتضى را وصله كه می‌زد همه دیدند           كه نخ می‌كرد جبرائیل بعضاً سوزن او را

معیّن گشته مزد فاطمیه دست این بانوست           كه معنا كرده سفره دار زهرا بودن او را

هرچند موضوع به قبرستان بقیع رفتن حضرت ام البنین و چهار صورت قبر کشیدن و عزاداری کردن ایشان برای فرزندانش در بعضی از کتب مقاتل ذکر شده است اما این گزارش تاریخی مورد نقد است از جمله اینکه ام البنینی که وصفش آنگونه در تاریخ آمده چرا فقط برای چهار فرزند خودش ... و عزداری می کند و برای سیدالشهدا عزاداری نمی کند و در ادامه این گزارش؛ دل رحمی و مروّت حاکم خونخوار و مستبد مدینه وصف می شود که احتمال دارد این گزارش تحریف عوامل بنی امیه برای تطهیر خود و جنایاتشان باشد؛ لذا بعضی از موخین و علما معتقد هستند بعید است چنین چیزی صحت داشته باشد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

چنان جانسوز مرثیه میان كوچه سرمی‌داد           كه می‌دیدند مردم گریه هاى دشمن او را

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن خوردن تیر سه شعبه به چشم حضرت عباس تغییر داده شد

عمود آهنین، تیر سه شعبه، نه نه اینها نه           فقط شرم از رباب انداخت بین خون تن او را

مدح و وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها

شاعر : عباس شاه زیدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

باز کـن چـشـمان از انـدوه مالامـال را            چار داغ تازه داری، چارفصل سال را

پا به پای چار فصل داغ هایت مثل ابر            بارها خون گریه کردم، منتهی الآمال را


منتهی الآمال آورده است، حتی دشمنان            گـریه می‌کـردند این پـروانۀ بی‌بال را

پای عشق آمد میان، دست کریمت باز شد            عشق می‌بندد همیـشه پای استـدلال را

داغ پشت داغ، پشت داغ، پشت داغ ...آه            داغداران خوب می‌فهمند این احوال را

از شهامت مانده بر دوشت مدال افتخار            کم خدا انداخت بر دوش زنی این شال را

چار داغت را نیاوردی به رو، گفتی حسین            کرد بـارانی سوالت، روز استقـبال را

عشق تو خون خدا و عشق ما عباس توست            او که از حق جای دستانش گرفته بال را

مادر دریا ببخش این شعر در شأن تو نیست            کاش می‌بستم به مدحت این زبان لال را

: امتیاز
نقد و بررسی

هرچند موضوع به قبرستان بقیع رفتن حضرت ام البنین و چهار صورت قبر کشیدن و عزاداری کردن ایشان برای فرزندانش در بعضی از کتب مقاتل ذکر شده است اما این گزارش تاریخی مورد نقد است از جمله اینکه ام البنینی که وصفش آنگونه در تاریخ آمده چرا فقط برای چهار فرزند خودش ... و عزداری می کند و برای سیدالشهدا عزاداری نمی کند و در ادامه این گزارش؛ دل رحمی و مروّت حاکم خونخوار و مستبد مدینه وصف می شود که احتمال دارد این گزارش تحریف عوامل بنی امیه برای تطهیر خود و جنایاتشان باشد؛ لذا بعضی از موخین و علما معتقد هستند بعید است چنین چیزی صحت داشته باشد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

منتهی الآمال آورده است، حتی دشمنان            گـریه می‌کـردند این پـروانۀ بی‌بال را

زبانحال حضرت ام البنین سلام الله علیها

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

آتـشی در دلـم از داغ تـو افـروخـته‌ام            آه چـون دود رود از جگـر سوخـته‌ام

ریسـمانی شده این اشک مـدامـم گویا            مـژه‌ام را به سـر دامن خود دوخـته‌ام


چار پروانه کشیدم به روی خاک بقیع            شمعی از آه در آن بین بر افروخته‌ام

دلخـوشم نوکـر تو شد پـسـر مـادر تو            کم بها یوسف خود را به تو نفروخته‌ام

مثل قربانی نذری به رهت شکـر خدا            پخـش در کـرببلا شد همه اندوخـته‌ام

: امتیاز
نقد و بررسی

هرچند موضوع به قبرستان بقیع رفتن حضرت ام البنین و چهار صورت قبر کشیدن و عزاداری کردن ایشان برای فرزندانش در بعضی از کتب مقاتل ذکر شده است اما این گزارش تاریخی مورد نقد است از جمله اینکه ام البنینی که وصفش آنگونه در تاریخ آمده چرا فقط برای چهار فرزند خودش ... و عزداری می کند و برای سیدالشهدا عزاداری نمی کند و در ادامه این گزارش؛ دل رحمی و مروّت حاکم خونخوار و مستبد مدینه وصف می شود که احتمال دارد این گزارش تحریف عوامل بنی امیه برای تطهیر خود و جنایاتشان باشد؛ لذا بعضی از موخین و علما معتقد هستند بعید است چنین چیزی صحت داشته باشد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

چار پروانه کشیدم به روی خاک بقیع            شمعی از آه در آن بین بر افروخته‌ام

مدح و مرثیۀ حضرت ام البنین سلام الله علیها

شاعر : محمدحسین رحیمیان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

الـسلام ای مــادر ایــثـار یا اُمُّ البـنـیـن            دلخـوشـی حـیـدر کـرار یـا اُمُّ البـنـیـن

وقت توصیف تو ای بانو زبان‌ها لال شد            مدح تـو بالاتـر از گـفـتار یا اُمُّ البـنیـن


جز تو در عالم کدامین زن برای زینب است            بعد زهرا بهترین غمخوار یا اُمُّ البنـین

تو همانی که به عشق قبلۀ عالم حسین            تربیت کـردی سـپه سـالار یا اُمُّ البنـین

خوش به حال هر که چون تو غیر گریه بر حسین            تـا دم آخــر نـدارد کـار یـا اُمُّ الـبـنـیـن

مـادر یـل ها سرت را تا ابد بالا بگـیر            دست از شرمنـدگی بردار یا اُمُّ البنـین

جان عباست بیا بس کن، برایت خوب نیست            گریه با این چـشم های تـار یا اُمُّ البنـین

بیشتر از هرچه غم در سینه‌ات داری تو را            پـیـری زیـنب دهـد آزار یـا اُمُّ البـنـیـن

خوب شد ماندی، ندیدی که حسین افتاده بود            بین مقـتل تـشنه و بی‌یـار، یا اُمُّ البنـین

خوب شد ماندی ندیدی زینب افتاد از نفس            از حرم تا قـتلگه صد بار، یا اُمُّ البنـین

خوب شد ماندی ندیدی خیمه ها می سوخت در            آتـش بـیـن در و دیـوار یـا اُمُّ الـبـنـیـن

خوب شد ماندی ندیدی کاروان را بی حسین            در میـان کـوچه و بـازار یا اُمُّ البـنـیـن

خوب شد ماندی ندیدی بر فراز نیزه‌ای            خورده از پهلو سرِ سردار یا اُمُّ البنین

خوب شد ماندی ندیدی خندۀ مستانه بر            اهـل بیت احـمـد مخـتـار یا اُمُّ البـنـیـن

: امتیاز

مدح و وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها

شاعر : عبدالحسین میرزایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

دل تو جـز به غـم و درد آشیـانه نبود            انیس و یار تو جز اشکِ دانه دانه نبود
زبـعـد واقـعــۀ کـربـلا تـو را راحـت            ز گـریه سـحـر و نـالـۀ شـبـانه نـبـود


اگـر چه بـود به دل مـاتـم عـزیـزانت            به غیر وای حسین بر لبت ترانه نبود
تـمام گـریـه تو بـود از برای حـسـین            وگـرنه داغ اباالفـضل جز بهـانه نبود
کسی نگفت به تو روز گریه کن یا شب            اگرچه یاور تو کس در آن زمانه نبود
به دوش گرچه غریبانه رفت پیکر تو            ولی به جـسـم تـا آثـار تـازیـانـه نـبود
نبـود گر چه یکی از چهـار فـرزندت            دگـر مـراسـم تـشیـیـع تو شـبـانه نبود
اگرچه سـرخ شد از گریه دیده‌ات اما            به چشم و روی تو از دست کین نشانه نبود

: امتیاز
نقد و بررسی

هرچند موضوع به قبرستان بقیع رفتن حضرت ام البنین و چهار صورت قبر کشیدن و عزاداری کردن ایشان برای فرزندانش در بعضی از کتب مقاتل ذکر شده است اما این گزارش تاریخی مورد نقد است از جمله اینکه ام البنینی که وصفش آنگونه در تاریخ آمده چرا فقط برای چهار فرزند خودش ... و عزداری می کند و برای سیدالشهدا عزاداری نمی کند و در ادامه این گزارش؛ دل رحمی و مروّت حاکم خونخوار و مستبد مدینه وصف می شود که احتمال دارد این گزارش تحریف عوامل بنی امیه برای تطهیر خود و جنایاتشان باشد؛ لذا بعضی از موخین و علما معتقد هستند بعید است چنین چیزی صحت داشته باشد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

برای گـریـه چـرا در بـقـیع می‌رفـتی            تو را به شهر مدینه مگر که خانه نبود

زبانحال حضرت ام البنین سلام الله علیها

شاعر : عبدالحسین میرزایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

پـاس ادبـم بود که حـق معـتـبرم کرد            خاک در زهـرا شدم و تاج سرم کرد
من لایق این رتبه نبودم ولی از لطف            بر هـمسری شیـر خـدا مفـتخـرم کرد


شرمندۀ زینب شدم از خادمی خویش            او خواند مرا مادر و شرمنده ترم کرد
تا چـار پـسـر داشـتم و بود اباالفـضل            می‌خورد به من قبطه هر آنکس نظرم کرد
زیـن بـعـد نـخـوانـیـد دگـر اُمّ بـنـیـنـم            من اُمّ بنـیـنـم که فـلک بی‌پـسرم کـرد
گـفـتـند جـدا شد زبدن دست رشیـدش            بی‌دستی عباس چنین خون جگرم کرد
گـفـتـند که بستـند سرِ نـیـزه سرش را            یارب مگر آن ضربه چها با قمرم کرد
از خجـلت سـقّـای حـرم پیـر شدم من            داغ لب عـطشان حسین پـیـرترم کرد
من در عوض فاطمه گریم به حسینش            در عـلقـمه کو گریه برای پسرم کرد

: امتیاز

مدح و وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها

شاعر : اسماعیل تقوایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

مـادرترین نـا مـادری اُمُّ البـنـین است            از بعد زهرا حیدرش را بهترین است
اولاد زهرا را چو جانش دوست دارد            بر این امانـتهـا نگهـداری امیـن است


گـویـد کـنـیرم بـهـر فـرزنـدان زهـرا            بر این ادب از او، هزاران آفرین است
در بـین زن‌های عـرب هـمـتـا نـدارد            انگـشتر ایثـار را همچون نگین است
آمـوخـتـه رســم وفـا را بـر بـنـیـنـش            هر یک ز آنها جانفدای شاه دین است
قـربـان عـبـاسـش عـلـمـدار حـسـیـنی            کو اسوۀ مهر و وفا بر مؤمـنین است
قـربـان آن دسـتان از پـیکـر جـدایـش            قربان آن سقا که گریان، شرمگین است
کرب‌و‌ بـلا، اَمُّ الـبـنـیـن، اُمُّ شـهـیـدان            زینب به سوگ آن برادرها حزین است
بهـر پـسرهای خـودش گـریان نـباشد            گـریـان بـرای سیـد ابـرار دیـن است
از بـعـد عـاشـورا شـده تـنهـای تـنهـا            با نـالـه‌هـای مـادرانـه او قـرین است
شهـر مـدیـنه شاهـدی بـر نـالـه‌هـایش            هم دوست هم دشمن ز حالاتش غمین است
از ســوز داغ راهــیــان کــربــلایـی            در سیـنه‌اش پـیـوسته آهِ آتـشـین است
با رفـتـن زیـنـب دگـر طـاقـت نـدارد            عـمر شریفـش روزهای آخرین است
روح بـزرگـش پَـر کـشد از پیکـر او            مـشـتاق دیـدار امیـر المـؤمـنـین است

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

تیره‌گی با جلوۀ داور نمی‌دانم چه‌کرد            غم به جان دخت پیغمبر نمی‌دانم چه‌کرد

شعلۀ آتش چو از بیت خدا بالا گرفت            باغبان با غـنچۀ پرپر نمی‌دانم چه‌کرد


از صدای نـالۀ زهـرا مدیـنـه گـفت آه            این صدا با ساقی کوثر نمی‌دانم چه‌کرد

سیـنۀ دخت نـبی آئـیـنۀ وحی خـداست            با چنین آئـینه میخ در نمی‌دانم چه‌کرد

بر سر یک بانوی تنها، چهل نامرد ریخت            این ستم با فاتح خـیبر نمی‌دانم چه‌کرد

فاطمه دنبال حیدر زینب از دنبال وی            مادر افتاد از نفس دختر نمی‌دانم چه‌کرد

دست قنفذ رفت بالا بازوی زهرا شکست            دست های بستۀ حیدر نمی‌دانم چه‌کرد

با نـگـاه دو کـبـوتر بچّـۀ بی‌بـال و پر            در میان دشمنان، آذر نمی‌دانم چه‌کرد

سالها «میثم» علی در خـانۀ بی‌فاطمه            بی‌کس و تنها و بی‌یاور نمی‌دانم چه‌کرد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : سیدحسن رستگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

مادر برایش شانه زد مو را به سختی            هر بـار بـالا بُرد بـازو را به سخـتی

هر چند سنگین شد نفسهایش ولی باز            زیبا برایش بافت گیـسو را به سختی


زینب به آرامی در آغـوشـش نشـسته            مادر نـوازش می‌کند او را به سختی

دارد به دنـبـال خـودش در کارِ خـانه            هی می‌کشد هر گوشه جارو را به سختی

دسداس را آهـسته تر از قبل چـرخاند            با شال بسته دورِ پهـلـو را به سخـتی

مـادر برای پـا شدن دسـتی به دیـوار            دستی گرفته هر دو زانو را به سختی

بابا رسید از راه و مادر تا که فهـمید            با روسری پوشاند از او رو را به سختی

شـاید کـبـودی تـا به چـشـم او رسـیده            آخـر تکـان می داد ابـرو را به سختی

مردی که در از قـلعۀ خـیـبر درآورد            در مانده، چون دیدست بانو را به سختی

در کوچه می‌گـردم پی آن گـوشـواره            پنهان از او هر روز، هر سو را به سختی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

مـادر برای پـا شدن دسـتی به دیـوار            دستی گرفته چفـت زانو را به سختی

ترسیم وقایع حمله به خانۀ حضرت زهرا سلام الله علیها و جسارت به ایشان

شاعر : محمدعلی قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

قلب پیمبر سوخت آن وقتی که در سوخت            باید که پای این مصیبت از جگر سوخت

ریحـانـۀ احـمـد پس از او تا نـوَد روز            شب ها درون بستر خود تا سحر سوخت


خـورشید حـیدر آتـشی بر جانـش افتاد            از سوز آن آتش ستاره با قـمر سوخت

ذکر لبـش در پشت در یا مرتضی بود            با عشق حیدر فاطمه در پشت در سوخت

مــادر درون آتـش نــمـرودیــان رفـت            آری ولی در گـوشۀ خانه پـدر سوخت

با یک لـگـد افـتـاد در بـر روی زهـرا            آتش به جانش شعله زد تا موی سر سوخت

دیـگــر نـبـایـد زد بـه بـالَـش تـازیـانـه            پروانه بی‌جان است در آتش اگر سوخت

این شاخۀ طوبـای پـیغـمبر ثـمر داشت            فضه فقط دیده که پشت در ثمر سوخت

اجـر رسالـت را ادا کـرده اسـت امـت            مادر درون خانه در پیش پسر سوخت

آن روز کـل اهـل بـیت آتـش گـرفـتـنـد            قطعاً غلط گفته کسی که: یک نفر سوخت

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت مادر

شاعر : وحید محمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

چند روزی شده که مادر ما بیمار است            بین بـسـتر بدن بی‌رمـقـش تب دار است

خواب در پلک ترش نیست، خودم دیدم که            سر شب تا سحر از درد کمر بیدار است


رنگ در چهره ندارد، به جز آن جای کبود            روی زرد است و پُر از غصه و حالش زار است

در دعای سحرش روضۀ "عجـل" دارد            طاقـتـش طاق شده، منـتظـر دیدار است

گـر چه در بـسـتـر بی‌حالی خود افـتاده            مقـتـل مـادر مـا بـیـن در و دیـوار است

سیـنه‌ام شـد سپـر شیـر خـدا، شکـر خدا            بر لبش، شکرِ چنین لطف، هزاران بار است

آخـر کـار، در آن غـسل عـلی می‌فهـمد            بـه روی بـازوی او هـم اثـر آزار است

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : رضا رسول زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

شکسته قامتی اِی؛ یارِ نیمه جانِ علی            چه بی‌فـروغ شدی ماهِ آسـمانِ عـلی

مـرا به خـاک نـشانـده قَـدِ هـلالیِ تو            گرفته سوسوی چشمانِ تو تَوانِ علی


نَفَس نَفَس زَنی و ذَرّه ذَرّه آب شَوی            چه زود پیر شُدی همسرِ جوانِ علی

سه ماه شد که سُخن با علی نمی‌گویی            سه ماه شد که ندادی رُخَت نشانِ علی

همیشه بسترت از برگ های لاله پُر است            گُـلِ خَـزان زدۀ سُرخِ بـوسـتانِ علی

کَسی سُراغِ تو را از علی نمی‌گیرد            مدینه مرگ کُند آرزو، به "جانِ علی"

گرفته‌ام زِ غریبی دو زانویم به بَغَل            که تاب آوَرَد این؛ داغِ بی‌کرانِ علی

اگر چه بِینِ خُـسوفی هـنوز ماهِ مَنی            بِتاب بَر من و بَر این سِتارگانِ علی

بیا و این دَم آخَر بَرای دِل خوشی‌ام            بَخند تا که نَـمـُردَم، بِخَـند جانِ عـلی

: امتیاز

ترسیم وقایع حمله به خانۀ حضرت زهرا سلام الله علیها و جسارت به ایشان

شاعر : علیرضا وفایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

سروی افتاد از نفس، برگ و بری آتش گرفت            پیـش چشم خانواده، مادری آتش گرفت

در سقیفه زد جرقه آتش از بغض غدیر            در مدیـنه دخـترِ پـیغـمبـری آتش گرفت


آنکه یادش هست خیبر را، بگوید قصه چیست؟            یک زن آتش دیده و نام آوری آتش گرفت

در میـان لشکـر دشـمن زنی از پا فـتاد            در میان لشکر هـیزم، دری آتش گرفت

در ز لولا تا شکست از چارچوبش پرت شد            زیر پای شعله، یاس پرپری آتش گرفت

آسمان می‌سوخت و دریا خجالت می‌کشید            همسری تا رو به روی همسری آتش گرفت

برگ گـل دارد برای صـورتش آزارها            از چنین حوریه‌ای بال و پری آتش گرفت

گُر گرفت آتش ولیکن بی‌هوا از بین در            ناگهان در آن شلوغی معجری آتش گرفت

بس که تب دارد ز درد خویش شبها سوخته            دید فضه، رخت خواب و بستری آتش گرفت

محسنی اینجا کنار مادرش آهسته سوخت            از عطش در کربلا هم اصغری آتش گرفت

شعله‌های پشت در را عصر بر خیمه زدند            معجری آتش گرفت و دختری آتش گرفت

داد میزد دختری در خیمه‌های شعله‌ور            روسری آتش گرفت و روسری آتش گرفت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن داستان تنور خولی حذف شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کنید

شعله‌ها تنها به در، تنها به خیمه، ختم نیست            در تنور مطبخ خولی سری آتش گرفت

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : ابراهیم لآلی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ذرّه‌ذرّه سوخت و خاکسترش را جمع کرد            از کنار شمع پروانه پرش را جمع کرد

بیـشتر محض رضای خاطـر آئیـنه بود            این دم آخر اگر که بسترش را جمع کرد


آنقـدر دلـواپـس یـار غـریـبـش بـود کـه            لاله‌های ریخته بر پیکرش را جمع کرد

فکر رفتن بود که این روزهای آخـری            ناله‌هایش را پرش را معجرش را جمع کرد

با همان دست شکسته با همان حال بدش            خانه را جارو زد و دور و برش را جمع کرد

همسرانه سفرۀ درد و دلش را پهن کرد            همسرانه اشک های همسرش را جمع کرد

تا که مردش هم نفهمد چه به روزش آمده            دستمال خونی زیر سرش را جمع کرد

با وجودی که گلویش را گرفته بود بغض            پیش چشم مرتضی چشم ترش را جمع کرد

حرفی از سینه نگفت و حرفی از پهلو نزد            عاشقانه حرف های آخرش را جمع کرد

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : حامد آقایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

بـه داد تو نـرسـیـدم اگـر در آن بـیـداد            تو ضعف کردی و آتش به جانِ من افتاد

تمام درد تو را من به سینه حس کردم            همینکه پشت در افتادی حیدرت جان داد


مـنی که بر هـمـه عـالـم مـدد شـدم امـا            رسید فضه به دادم که بر تو کرد امداد

چهل، شـده عـددِ زخـم‌های قـلـبِ عـلی            کجا به قـتل زنی بی‌دفـاع، این تعـداد؟

صدای سرخیِ رویت به کوچه مانده هنوز            شکـسته باد، خـدا دستِ نحـسِ بد بنـیاد

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : آرمان صائمى نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

اين ماه سوم است گرفـتار بـسـترى            شكر خدا كه ظاهراً امروز بهـترى

چيزى نگفته‌ام به كسى مهربان من            دل تـنگ آن نگـاه توأم مهر مادرى


هرشب كـنار بستر تو گريه می‌كنم            مادر!چقدر جان خودت گريه آورى

مادر! نگاه كن كه چه خاكى سرم شده            با چشم نيمه باز چرا خيره بر درى؟

جان حسن بـمان و نرو از كـنار ما            هرچند خسته‌اى و ز عـالم مكـدّرى

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

چيزى نگفته‌ام به كسى مهربان من            دل تـنگ نـگـاه تـوام مـهـر مـادرى

بیت زیر شایستۀ شأن اهل بیت نیست لذا توصیه می شود از خواندن آن خوداری فرمائید

هرشب كـنار بستر تو گريه می‌كنم            مادر!چقدر جان خودت گريه آورى

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : وحید محمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای کـوثر علی چِقَـدَر زود می‌روی            بال و پَـر عـلی چقدر زود می‌روی

بعد از نبی دلم به تو خوش بود فاطمه            هم سنگـر عـلی چقدر زود می‌روی


ای تکـیه گاه زنـدگی حـیدر غـریب            ای لشکـر علی چقدر زود می‌روی

شرمندۀ تو هستم و پهلوی زخمی‌ات            ای یـاور عـلی چـقدر زود می‌روی

دردت به سینه بود و به حیدر نگفتیش            غـم پرور عـلی چقدر زود می‌روی

نه سال از علی تو بدی دیده‌ای مگر            ای هـمسر علی چقدر زود می‌روی

بد جـور زندگی علی را به هم زدند            ای دلبـر عـلی چـقـدر زود می‌روی

خیری که نیست بعد تو در زندگی من            ای کـوثر عـلی چقدر زود می‌روی

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : علیرضا وفایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

تو زمین گیری و من بی‌کس و یارم زهرا            خوب بنگـر گـره افـتاده به کارم زهرا

چـقدر پـیـر شـدی خــانـم هـجـده سـاله            حـق بـده تـاب نـدارد دل زارم زهــرا


خـانه‌ام مقـتل تو بوده و من شاهد قـتل            با چه رو پای در این خانه گذارم زهرا؟

هـمدم چـاهـم و هـم صحبت نخـلسـتانم            بس که آزرده از این شهر و دیارم زهرا

مرد خـیبر جلوی بسترت افـتاده زمین            بعـد تو کاش منـم جان بـسپـارم زهـرا

من صف اول هر غزوه به میدان رفتم            ولـی انــدازۀ تـو زخــم نــدارم زهــرا

یک دل سیر بگو هر چه دلت میخواهد            یـک دل سـیـر بـرای تو بـبـارم زهـرا

تو قدت خم شده یا چشم علی دید خطا؟            خـجـل از قـد تـو بـا دیـدۀ تـارم زهـرا

کـفنت را جـلوی چـشم عـلی باز نکـن            که در آورده عـزای تـو دمـارم زهـرا

شب به شب مجلس ختمی‌ست،خصوصی اما            نه سر قـبر تو … بالای مـزارم زهرا

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : رضا رسول زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

از عَطر و بوی یادِ تو این آشیان پُر است            خانه زِ گریه‌های شَب و بی‌اَمان پُر است

از دیده رَفـته‌ای، ولی از دِل نَرَفـته‌ای            از غُصِّۀ تو سینۀ مَن هَمچِنان پُر است


تابوت، رویِ دوش بَهارَم کِشید و بُرد            دُنیا بِدونِ عِشق، فَقَط از خَزان پُر است

بِشکَسته بال و سوخته پَر کوچ کَردی و            یـادِ پَـریـدَنَت دلِ این آسِـمـان پُـر است

از خـاطِرَم که لَحـظۀ غُـسلَت نمی‌روَد            زین غَم دِلَم به وُسعَتِ یِک کَهکِشان پُر است

فِضِّه که آب ریخت به روی تو فاطِمه            دیدَم زَمیـنۀ تَـنَت از اَرغَـوان پُر است

بعد از تو بَچِّه‌های تو ساکِت نمی‌شوَند            خانه زِ نـاله‌های شَبِ کودکان پُر است

تـنها به یک اِشاره هَمه گِـریه می‌کـنیم            جای تو هَست خالی و چَشمانِمان پُر است

هَر جای خانه‌ام، دَر و دیوار، یا حیاط            از یادگارهای تو یـاسِ جَـوان پُر است

بـاران تَـمـام می‌شـوَد و تـازِه فـاطِـمِـه            وَقتِ سَحَر مَدینِه زِ رَنگین کَمان پُر است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

هَر جای خانه‌ام، دَر و دیوار، یا حیاط            از یارگارهای تو یـاسِ جَـوان پُر است

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمود اسدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

همدم کـسی به مثل تو پـیـدا نـمی‌شود            جز با تـو درد عـشق مـداوا نـمی‌شود

از لحظه‌ای که در پس در خوانده‌ای مرا            نبود دمـی که دیـده چو دریـا نمی‌شود


گفتم مگـر که دیـدۀ خـود واکـنی ولی            چشمی که کوچه دیده دگر وا نمی‌شود

از بس نظر به قد تو کردم کمان شدم            حتی هـلال چـون قـد تو تـا نـمی‌شـود

دیدم تو را به بستر و شرمنده‌تر شدم            جز استخوان و پوست تماشا نمی‌شود

زینب ز دیده اشک فـشاند به بازویت            شایـد که مـرهـمی‌ شـود اما نـمی‌شود

دشمن پس از عیادت تو با اشاره گفت            زهـرا دگر بـرای تو زهـرا نـمی‌شود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر در تمامی سایت ها « تا ائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالاً غلط تایپی است لذا جهت رفع نقص اصلاح شد

دیدی تو را به بستر و شرمنده‌تر شدم            جز استخوان و پوست تماشا نمی‌شود